وا ی ی ی ی ی ی ی/......
باورم نمی شه.....
مجری شب شعر بودم ...چه قده حال داد ....با اینکه تپق تو حرفام کم و بیش داشتم اما بازم همه گفتن اجرات عالی بود.
مخصوصا که می گفتن مراسم توپی بود منم گفتم به خاطر اینکه من مجری مراسم بودم
و از همه مهمتر اطلاعه ای که زدن برا نمایشگاه کتاب تهران که فعالین فرهنگی و ... رو می برن و منم جزو انتخاب شده ها بودم...
باورم نمی شه....
خوشحالم...
.
.
.
پریروز رفتم خونمون و یه روزه برگشتم ...
حیف که روز مادر پیش مامانم نیستم.....
روزت مبارک مامانی......
سلام...ممنون بابت کامنت خوکشلت....
خواهش می کنم...
قابل شما رو نداشت...
منم خیلی دوس دارم مجری باشم نامرد
منم خیلی دوس دارم و شب به یاد ماندنی بود...
ایشاا... شمام مجری بشی....