چرت و پرت های من

تا آسمان راهی نیست اما تا آسمانی شدن راه بسیار است

چرت و پرت های من

تا آسمان راهی نیست اما تا آسمانی شدن راه بسیار است

اردو....

بالاخره راهی اردو یعنی همون نمایشگاه کتاب تهران شدیم...

وای که چه قدر خوش گذشت... سه روز بود و علاوه بر تهران تو مسیر یه سری هم به قم و کاشان و اصفهانم زدیم.. 

خوبی قضیه اینجا بود که شب جمعه جمکران بودیم 

و دعای کمیل رو هم تو حرم حضرت معصومه خوندیم... 

این قدر این اردو واسم خوب بود که حد نداشت ... 

اول سفر هم سوپرایز شدم... 

تنها بدیش این بود که اون کسی که منتظرش بودم تا تو نمایشگاه ببینمش  نبود  

لابد حکمتی داشته .... ولی خیلی دوسش دارم... 

 کاش باشه از این اردو ها تا بازم بریم...

خوشحالم....

وا ی ی ی ی ی ی ی/...... 

باورم نمی شه.....  

مجری شب شعر بودم ...چه قده حال داد ....با اینکه تپق تو حرفام کم و بیش داشتم اما بازم همه گفتن اجرات عالی بود.  

مخصوصا که می گفتن مراسم توپی بود منم گفتم به خاطر اینکه من مجری مراسم بودم

و از همه مهمتر اطلاعه ای که زدن برا نمایشگاه کتاب تهران که فعالین فرهنگی و ... رو می برن و منم جزو انتخاب شده ها بودم...  

باورم نمی شه....  

خوشحالم...

پریروز رفتم خونمون و یه روزه برگشتم ... 

حیف که روز مادر پیش مامانم نیستم.....  

روزت مبارک مامانی......

خدایا ....

گاهی اوقات فعال بودن تو هر زمینه ای که استعدادشو داری هم خوبه هم بد... 

خوبه واسسه اینکه تو چشی و استعدادت هدر نمی ره ... 

بده واسه اینکه مشکلات خاص خودشو داره و مخصوصا یه سری ادمایی هستن که چش دیدن فعالیت تو رو ندارن 

مث امروز من که از اتاق که اومدم بیرون کلی به هم ریخته بودم و یکی دیگم اومد شد پارازیت اعصابم و بیشتر با حرفاش به همم ریخت... 

خیلی خودمو کنترل کردم که اشکم درنیاد ... اینقدر چهرم داد می زد که بهم ریختم که خانم..... گفت چیشده عزیزم چرا اینقدر به هم ریختی؟؟ منو حتی کنار کشید که بهش بگم منم گفتم چیزی نیست مشکلات کاریه.... 

خدا خودش به دادم برسه.... 

خدا نسل آدمای حسود رو از رو زمین برداره... 

خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااایااااااااااااااااااااااااااا....................