دوستم بدجوری سرما خورده و مریضه....
دیشب که رفتم پیشش دیدم دپرسه و حالش گرفتس...
ازش علتشو پرسیدم گفت می خوام برم...دیگه خسته شدم...
با تعجب پرسیدم کجا؟؟؟ گفت می خواد انتقالی بگیره و بره شهرشون...
با این حرفش کلی جا خوردم و ناراحت شدم... گفتم جدی می گی؟؟
با جدیت تمام گفت : آره...............
اشکم می خواست دربیاد...گفتم پس من چی؟؟یعنی می خوای منو تنها بذاری؟؟؟
گفت دیگه خسته شدم...
با شنیدن حرفاش اعصابم بدجوری به هه ریخت و دست چپم شروع کرد به درد گرفتن...
هنوز داشتم حرف می زدم که هم اتاقی مزاحمم از راه رسید ....
آخر شب دوباره اومدم سراغش و باهاش حرف زدم ...
دیگه نتئ
نتونستم جلو گریمو بگیرم و اشکم دراومد...
.
.
.
.
پ ن :دلم میخواد از شر ............... خلاص بشم دیگه حالم ازشون به هم میخوره...
هیچکس دوس ندارهههههههههه
سلام دوست دانشجوی من
سال نو مبارک
الهی این ترم و ترم بعد برات خوب باشه و خوش بگذره
ایشاا...
یعنی دوست دارم همه این ادمایی که یک هو می رن و اعدام کنم
اعدام که یه روش بسیار خوشنت آمیزیه ...
از روش های بهترم می شه وارد شد...
سلام دوست عزیز من مایل به تبادل لینک با شما می باشم چنانجه شما نیز مایل به تبادل لینک می باشید ادرس وبلاگ ما را با نام ..: جک لطیفه معما و داستان های جالب :.. لینک کرده و به من اطلاع دهید تا شما را لینک کنم با تشکر
لینکیدمتون