این روزا حال و حوصله هیچی رو ندارم ...
دیشب رفتیم بیرون شام بخوریم . داشتم دنده عقب میومدم تا ماشینو از کوچه دربیارم
( از دنده عقب رفتن و پارک کردم متنفرم )
سر کوچه که رسیدم حواسم به جلو ماشین نبود که یه دفعه زدم به موتور سوپری سر کوچه مون ....
وای خدا رحم کرد اگه خواهرم اونجا نبود که موتور بگیره موتور افتاده بود رو زمین ...
مامانم خیلی هول ورش داشت گفتم مامان جون اینا که عادیه دیگه
گاهی اوقات اتفاق می افته چرا بی خودی استرس به خودت وارد می کنی ......
من عاشق ماشین سواریم ...
مخصوصا مسابقش ...
پارک کردن اولش خیلی سخته ..